داستان ریحان

ریحان به خاطر جرمی در زندان به سر می بره.

ماجرا هایی در زندان داره و دادگاهاش رو به روش خودش پشت سر می ذاره.

دوستانی داره که خیلی روشون حساب باز می کنه.

و البته دشمنانی که دوست ندارن ریحان به آزادی برسه.

همین

ترجیح می دم بقیش رو بخونید...

یا حق

 


نظرات شما عزیزان:

سید
ساعت18:41---9 آذر 1394
با سلام کاش داستان نان لواش را به سرانجام می‌رساندید بعد شروع به داستان جدید.زیبا بود
اما کار را که کرد آنکه تمام کرد.
پاسخ: سلام.مطمئن باشید که نان لواش ادامه پیدا خواهد کرد.نوشتن دو داستان همزمان برعکس تصور خیلی ها می تونه خیلی مفید و برای هر دو داستان مفید باشه.من به هیچ وجه قصد نیمه کاره رها کردن نان لواش رو ندارم. اما در حال حاضر ریحان برام حکم یه جور آزمون و خطای بزرگ رو داره. در هر صورت ممنون بابت بیان نظر محترمتون. ان شا الله پست جدید نان لواش به زودی گذاشته می شود. یا حق


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان ریحان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 4 آذر 1398برچسب:ریحان,RAHIL487, | 19:19 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |
.: Weblog Themes By Theme98.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس